پارت صد و هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۵۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

-دارم می‌بینم یه لبخند ژکوند گوشه‌ی لبته. الهی که پرخون بشه لبی که بخواد به تن یکی دیگه بخوره.
-الهی آمین! خفه نشی حالا. آب بخور.
صدای شیر آب آمد و بعد از وقفه‌ای صدای گرفته‌ی الیسا. می‌توانست مردمک سرخ نگاهش از سرفه را هم تصور کند. هر وقت سرما می‌خورد نوک دماغش و سفیدی چشم‌هایش سرخ می‌شد:
-اونی خفه شه که زیرِ آب شنا می‌کنه.
-ایشالا.
الیسا بیشتر سرفه کرد:
-یه‌خرده


پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان رمان پرونده ی ناتمام الهه محمدی دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آمینا

    00

    ببین الان که مال هم نیستن قدر میدونن🤣

    ۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    آدمها همین‌گونه هستن. تا وقتی با همن قدر همو نمی‌دونن

    ۱ هفته پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.